سفارش تبلیغ
صبا ویژن
نیا دریا...

چشمانم به اعماق آبها بود در فکر خروشان بودن دریا روی موج ها قدم برداشتم

یاد قربانیان دریا افتادم یاد بی رحمی موج هایش و یاد عشقش به ساحل

چشمانم به موج های بی نظمش افتاد که در حال هجوم بردن به سمت ساحل بود

...وبا چه اشتیاقی به سوی ساحل

فکرم مشغول شده به این می اندیشم که آیا دریا همیشه اینگونه است؟همیشه انقدر نامهربان میگذرد

تا به ساحل برسد؟تا هر چه سر راهش است نابود کند؟به شوق رسیدن به ساحل؟

از زن و بچه و مرد و جوان و پیر و عروس و داماد؟با مرگشان؟به شوق ساحل؟چرا؟

نیا دریا...

ساحل تو را نمیخواهد.او عاشق پاکی است اما تو پاک نیستی تو آغشته ای به خون بی گناهان

نیا دریا ساحل تو را نمیخواهد تو قاتلی قاتل انسان های بی گناه که در خود غرق کردی

ساحل قاتل ها را دوست ندارد.نیا دریا نیا...تو خشمگینی اما ساحل عاشق مهربانی است

نیا دریا نیا...ساحل زلال است و عاشق زلالی اما تو دیگر زلال نیستی

نیا دریا نیا...

نویسنده:(فاطمه سادات)


+ نوشته شـــده در یکشنبه 91 شهریور 26 ساعــت ساعت 9:57 عصر تــوسط دوستدار شهید همت | نظر